امروز آخرین روز از دومین سال زندگی منه ....فردا وارد سومین سال میشم ...یعنی بعبارتی ۲ ساله میشم ...مامان بابا یه جشن تولد توپ واسم تدارک دیدند که یکماه دیگه قراره برگذار بشه ..اخه الان توی ماه صفر هستیم و مامان میگه ماه خوبی واسه جشن گرفتن نیست..
ولی قراره سه تایی (من و مامان و بابا) فردا یه جشن مختصر بگیریم هم واسه من ..هم واسه مامانی که ۵ روز دیگه تولدشه
جونم براتون بگه ...توی این سه ماهه حسابی واسه خودم مردی شدم ...بزرگ شدم ...اقا شدم ...تپل مپل ...یه دسته گل...تاج سر مامان و بابا
دیگه توی لباسم جیش نمیکنم ۳ ماه تمامه که دیگه مامان منو مامی نمی کنه ..فقط وقتی میریم مهمونی اونم مامان تنبلیش میاد وگرنه من که !...
تمام کلمات و جملاتی که تاحالا شنیدمو توی حافظه قدرتمندم سیو کردم و مثل بلبل حرف میزنم...جمله بندیم که دیگه نگو توپ توپه
مهد کودک الان ۳ ماهه که تعطیله ...مامانی دلش نمیاد منو تهنا بزاره
راستی هنوز به کلید خصوصا کلید ماشین علاقه دارم اونم از نوع عشقولانه شبا با کلید ماشین توی بغل میخوابم و صبحها هم کلید به دست بیدار میشم ...تازه تخصص فراوانی توی شناخت کلید ها دارم ...کلید ماشین بابا...کلید خونه...کلید دفتر ...کلید ماشین باباجان و...
اسباب بازی محبوب و مورد علاقم اسکوتره که درحد وفور دوستش دارم و الان یه اسکوتر باز حرفه ای شدم در حد المپیک....
کار مورد علاقم آشپزی و جارو کشیدنه...
راستی ۳ ماهه که خونمونو عوض کردیم ...
و خیلی خبرای دیگه که ...اگه بخوام بگم خیلی طولانی میشه
قراره مامان هرموقع حوصله داشت عکسهای کوچیکی خودش و بابایی + عکسهای منو واسم بزاره اینجا....
پس فعلا بای بای
نیکی جان سلام، تولد نیکان عزیز و همچنین تولد خودت رو بهت تبریک می گم، و امیدوارم سالیان سال در کنار هم خوب و شاد و سلامت باشین، نمی دونم بهت گفتم یا نه تولد من و رادین هم با اختلاف دو روزه که تقریباً 2 ماه پیش بود و براش جشن گرفتیم. امیدوارم جشن شما هم به خوبی و خوشی برگزار بشه، لطفاً عکس جدید هم از این آقا نیکان بذار.
تولدت مبارک آقا نیکان دیگه الان باید بگیم آقا نیکان دیگه بزرگ شدی آقا شدی . ایشاءالله هزار سال زنده باشی سایه پدر و مادر مهربونت روی سرت باشه الهی آمین
هزار تا بوس آبدار برای نیکان جونی