.
من و بابام توی رستوران آلاچیق
اولین نشست رسمی من و دوستم ماهان (پسر خاله شیرین)
من و پل خواجو
پارک آیینه خانه
قورمه سبزی مادرجون
بیا موهاتو شونه کنم
از بالا به پایین.... مانی..مدیسا..نیکان...پارسا...روژان(نی نی های دوستای بابایی)
مانی -پارسا- نیکان- مدیسا
امروز اولین قدممو بصورت کاملا مستقل بر داشتم
میخواستم بگم که دیگه میتونم رو پاهای خودم بایستم
فقط ۲ قدم...بسمت مامان ولی تا دیدم مامانی خیلی ذوق زده شده دیگه نشستم که زیادی خوشحالش نکنم...هه هه هه
راستی خوب شد خاله مهسا یادم آورد...صحبتم میکنم اینطوری
اَوْ ..یعنی: الو
بباببا...یعنی : بابا
مماممان...یعنی : مامان
آوْ.....یعنی : آب
داخ....یعنی داغ
پیف....یعنی:پیف کردم
اَهههههههههه....یعنی: دعواتون کردم....بدم میاد...حرف نزن...به من توجه کن...نمیخوام...نمیشناسمت(خلاصه کلمه اَه بنا به موقعیتش کاربردهای زیادی در زبان نیکانی داره)
اَدَدَبودَ
دَدَدَبودا
و.....