تازگیها علاوه بر خوندن رقصیدنم یاد گلفتیم دستامونو میچرخونیم و نینای نای میکنیم.....
طبق معمول مامان هی هی واسمون ذوق میکنه...نمیدونم این مامانی خسته نمیشه که اینقدر قربون ما میره؟........
راستی ...یه خبر خوب...امروز سالگرد نامزدی بابا و مامان...همینطور سالگرد جشن عقد بابا بزرگ و مامان بزرگمون بود...
مامان وبابای مهربون...مامان بزرگ بابا بزرگ خوب ونازم تبریک میگم
ای کاش اون روزای قشنگ منم بودم
سلام نیکی جون ...بابا چیکار کردی خانوم با سلیقه...غزیزم وبلاگ سارینا رو آپ کردم خوشحال میشم سر بزنی
ای به چشم خانومی...چوب کاری میفرمایی؟!!!!!!!!
وبلاگ نیکان کی به پای وبلاگ سارینا جون خوشگل تپل مپلم میرسه