ادامه داره..........
امروز با مامان ومامان بزرگ وبابا بزرگ رفتیم یه جایی که همه داشتند میرصقیدن
یه خانم خیلی خیلی خوشگلی هم اونجا بود که همه بهش میگفتند عروس خانم
اسم عروس خانم سپیده بود...
راستی این اولین باری بود که رفتم عروسی
آخرش هم خوابم گرفت..هی هی گریه کردم تا بابا بزرگ توی بغل خودش واسم اونقد لالایی خوند که خوابیدم