نیکان...ستاره درخشان آسمان

عشق من نیکان در تاریخ ۲۱/۱۰/۸۷ساعت ۱۲:۴۵ظهربا قد ۴۸سانت و وزن۲.۷۵۰کیلودر بیمارستان سعدی اصفهان پا به عرصه گیتی گذاشت

نیکان...ستاره درخشان آسمان

عشق من نیکان در تاریخ ۲۱/۱۰/۸۷ساعت ۱۲:۴۵ظهربا قد ۴۸سانت و وزن۲.۷۵۰کیلودر بیمارستان سعدی اصفهان پا به عرصه گیتی گذاشت

آبنبات

خاله های مهلبون و دوست جونای شیرین زبون سلام

تازگیا بقدری شیرین و خواستنی شده ایم که همه دلشون میخواد بجای آب نبات ما را تناول بفرماییند..

خاله های مهلبون و دوست جونای شیرین زبون سلام

تازگیا بقدری شیرین و خواستنی شده ایم که همه دلشون میخواد بجای آب نبات ما را تناول بفرماییند.. واز اونجایی که ما از این کار بشدت  میترسیم  بعضی وقتها هم مثل زهر مار تَخل میشیم...خونه مادر جون که میریم به محض شندیدن صدای زنگ در باسرعت نور به سمت آیفون میریم و میگیم ..تِه.تیه؟؟؟؟...(به معنی کیه؟؟) ...با خاله مهسا عین سیاسمتمدارای حرفه ای رفتار میکنیم ...فقط در موارد نیاز بهش لبخند.. اینم از نوع ژکوند میزنیم حتی اگه لازم باشه میبوسیمش تا ببخشید ..خَ..بشه و مارا به اتاقش ببره و ماهم تا میتونیم جولان میدهیم...دیگه واسه خودمون مردی شدیم خودمون غذا میخوریم... در کابینت باز میکنیم ...سطل شکر وارونه میکنیم...مامان دیوونه میکنیم...تا چشم مامانی را دور میبینیم میریم سر پیچ گاز...یه پا مهندس شده ایم ...از پریزهای تلفن گرفته تا کیبورد کامپیوتر و دستگاه هویه بابا و لوازم آرایشی مامان از دست ما در امان نیستند...حسابی هم دَدَری هستیم ...عصر به عصر که میشه دیگه تحمل خونه غیر ممکن میشه...عاشق هرچیزی که شکل کروی و دایره داره هستیم..توی ماشین که میشینیم فقط به تایر ماشینا نگاه میکنیم و ذوق بیحد میفرماییم ...رانندگی میکنیم...درضمن تمام ملت وقتی مارو میبینند واسمون ذوق میکنند...تمام اسباب بازیها به یک طرف عاشق خودکار ..روژ لب ..مداد رنگی..لاک..و دسته عصایی شکل پروانه که مامان مهری خریده هستیم...موقع خدا حافظی بای بای میکنیم ..اصلا نسبت به کلمه بای بای و خداحافظ شدیدا عکس العمل نشون میدیم و فورا بای بای میکنیم

راستی امروز یه دوست جدید به اسم ویانا به جمع دوست جونامون اضافه شده ...ویانا جون تولدت مبارک

حالا باید بگیم بای بای ..بقیشو خودتون تصور کنید...پس  بای باییییی 

نظرات 4 + ارسال نظر
خاله هنگامه وسارینا شنبه 9 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ق.ظ

سلام نیکی جون خوبی؟ نیکان جون بهتره؟ کم پیدایی خانوم ................................تولد ویانا جون هم مبارک باشه گل خانوم

هنگامه جون ممنون که بفکر منی عزیزم این سرما خوردگی بد جوری زندگیمو مختل کرده

مینا یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ http://radinkocholo.persianblog.ir/

نیکی جان سلام
امیدوارم که سرما خوردگی خودت و نیکان عزیز هم بهتر شده باشه، خانم ما کاری نمی کنیم که زرنگ باشیم، اگه کمک های مامانم نباشه من هیچم، خلاصه ما هم چند روزی با سرما خوردگی دست و پنجه نرم کردیم.
راستی چند وقتیه که از نیکان عکس نذاشتی تا روی ماهشو ببینیم. حتماً این دفعه دیکه عکس بذار.
قربون تو
مینا

چشم مینا جون...ممنون از توجهت در اولین فرصت همینکارو میکنم ...روی ماه رادین کوچولو رو ببوس

سارا چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:47 ب.ظ

سلام نیکی جونم..خوبی عزیزم؟نیکان جون چطوره؟وبلاگ خیلی قشنگی واسه نیکان درست کردی..دستت درد نکنه..خوش به حال نیکان که مامان به این هنرمندی داره...عکسای نیکان هم واقعا زیباست...این آقا بسرت واقعا دوست داشتنی و خوردنیه...ماشالا...یه بوس از طرف من به اون دستای کوچولوش بکن...دوستت دارم...بوس...

ماری چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.lullabys.blogfa.com/

ویانا عسلی تولدت مبارککککککککککککک

نیکان جون خوشحال باش که خاله مونا داره واست همبازی میاره

خاله ماری قربون هر دوتون میره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد