نیکان...ستاره درخشان آسمان

عشق من نیکان در تاریخ ۲۱/۱۰/۸۷ساعت ۱۲:۴۵ظهربا قد ۴۸سانت و وزن۲.۷۵۰کیلودر بیمارستان سعدی اصفهان پا به عرصه گیتی گذاشت

نیکان...ستاره درخشان آسمان

عشق من نیکان در تاریخ ۲۱/۱۰/۸۷ساعت ۱۲:۴۵ظهربا قد ۴۸سانت و وزن۲.۷۵۰کیلودر بیمارستان سعدی اصفهان پا به عرصه گیتی گذاشت

این روزا

 

   آقاپسرم کاراش روز به روز جالب میشه ...روز به روز خوردنی تر میشه...روزبه روز خواستنی تر میشه...روز به روز باهوش تر میشه.   

 

ادامه داره...........

آقاپسرم کاراش روز به روز جالب میشه ...روز به روز خوردنی تر میشه...روزبه روز خواستنی تر میشه...روز به روز باهوش تر میشه. 

خودش واستون تعریف میکنه:

۱-وقتی خاله مهسا رو میبینیم با عصبانیت تمام گازش میگیریم ..میخوریمش...تازگیا بغل هر کس دیگه ای هم که باشیم به محض دیدن خاله مهسا اون طرفو گاز میگیریم(اصلاً نمی دونم چرا این  

 خاله مهسا سر تا پا انرژی منفی داره...........  

 

۲-وقتی میریم بانک (البته امروز واسه اَبلین بار از بانک دیدن فرمودیم) مِثِ طوطی جیغ میکشیم و اَدَدَ...بَدووومیکنیم تا همه به ما توجه کنند.....      

 

۳-وقتی جغجغه دست میگیریم دستمون حول محور ۳۶۰ درجه میچَخرونیم اونقدر که جغجغه از دستمون پرت میشه 

۴- سوار روروئک میشیماحساس میکنیم رانندگی تریلی میکنیم و از این ور خونه به اونور خونه میریم.... فضولی هم که دیگه مارو کشته........     

۵-به آهنگ تبلیغاتی یه فیلم که از ابل عمرمون هرشب میدیدمش وحشتناک عکس العمل نشون میدیم بطوریکه حتی اگه خواب باشیم بیدار میشویم..اگر در حال گریه باشیم آروم میشویم..خلاصه وحشتناک رو ما اثر مطلوب داره 

۶-از فرنی و حریره و...دیگه بدمون میاد    

 

۷-عاشق سیم و کنترل و...هستیم      

۸- وقتی مامانی با تلفن صحبت میکنه جیغ و فریاد میکنیم تا گوشی رو بده به مااااااا


نظرات 6 + ارسال نظر
خاله مهسا سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ق.ظ

نیکان جون اینجارو مامانت اشتباه نوشته وقتی بزرگ شدی بهشون بگو چون دوستم داری منو میخوری

بی نام پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ب.ظ

بی چاره خاله مهسات

ali tamannaei پنج‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ب.ظ

in bache akhare koshkelas,khoda bara maman babash hefzesh kone
albate hame kuchula khoshkelan

[ بدون نام ] جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ق.ظ

VAY VAY VAY AZ DASTE TO

آرام شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ب.ظ

نیکان جون الهی خاله دورت بگرده که انقدر با مزه حرف می زنی به مامانت بگو حالا مونده تا خوردنی بشم.


نیکی جونم امیدوارم خیر این بچه نازنینتو ببینی واقعاً که یه هدیه از خداست واسه شما.

مادر بزرگ نیکان(مامان مامان) پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:25 ب.ظ

عزیز دلم نیکان خوشگلم تو رو که میبینم از ته دل شاد میشم روحیه ام باز میشه و قلبم آرامش میگیره

مادر مهربونم وجود شما برکت بخش زندگی من و نیکانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد