دیروز دوستای مامان اومدند خونمون نمی دونم چرا هر کدوم که میومدند ابلش هی منو میچلوندند اول یه خانمی اومدکه شکمش خیلی گنده بو من فکر کدم که خیلی غذاخوده ولی مامان گفت خاله شیرین یه نی نی تو شکمش داله اه........وای....خداجون یعنی خاله شیرین نی نی خوده بود؟
بعدش خاله لیلا اومد بعدشم خاله فرشته... خاله ها خیلی مهلبون بودن خاله فرشته مامی منو باز کرد....های.... یه عالمه نفس کشیدم بعدشم منو شست و بعد دوباله مامی کرد.
خاله ها خیلی منو دوست داشتند برای من هدیه آوردند.
بعدشم مامان مهری اومد و از مامان وخاله ها عکس گرفت.
خاله فرشته خاله شیرین خاله لیلا مامان