تازگیها علاوه بر خوندن رقصیدنم یاد گلفتیم دستامونو میچرخونیم و نینای نای میکنیم.....
طبق معمول مامان هی هی واسمون ذوق میکنه...نمیدونم این مامانی خسته نمیشه که اینقدر قربون ما میره؟........
راستی ...یه خبر خوب...امروز سالگرد نامزدی بابا و مامان...همینطور سالگرد جشن عقد بابا بزرگ و مامان بزرگمون بود...
مامان وبابای مهربون...مامان بزرگ بابا بزرگ خوب ونازم تبریک میگم
ای کاش اون روزای قشنگ منم بودم