زیر بغل سمت راستم اندازه یه گردو بزگ وقرمز شده..خیلی خیلی هم درد میکنه اونقدر که هرکس منو بغل میکنه ..جججججیغ میکشم..مامان میگه مال واکسن بدو تولده(اینم عکسش)
امروز مامان منوداد به مادر جون اونم منو برد خونه یه خانمی که بهش میگفت زن عمو منم که دلم باسه مامانم خیلی تنگ شده بود هی هی گریه کدم اونقدر گریه کدم که مادر جون مجبور شد منوببره پیش مامان و بابا
مامان خوابیده بود رو صندلی و آقا دکتره داشت دندونشو میتراشید من ازترس دیگه گریه نکردم مادر جون منو دوباره برد خونه زن عمو خانوم اونجا یه خانمی بود که یه بچه کوشولو داشت نمی دونم چرا بوی مامانمو میداد نه فک کنم بوی شیر میداد بخاطر همینم من توبغل اون خانومه ساکت شدم راستی اسم نی نی اون خانومه محمد رضا بود.